کاری که از دستمون بر میاد؟؟؟؟؟؟؟

برای این که دور هم جمع باشیم یه وبلاگ دست و پا کردم
صفحه خانگی پارسی یار درباره

سیر تکاملی پسرها

  

ترم اول:

لباسهایتان اتو کشیده است!میخواهید شاگرد اول شوید تا هم پول خوابگاه را ندهیدو هم برای بر و بچه‌ها، کلاس بگذارید!

چون هنوز کسی شما را نمیشناسه و شما هم متقابلا" کسی را نمیشناسید.

شاگرد دوم میشوید!! پول خوابگاه هرگزکم نمیشود.حتی ربع هم نمیشود.

هنوز کلاس نذاشته، از سوی دانشجویان دیگر به عناوین مهمی چون :

بچه مثبت، سوسول، بچه مرغوب، درازگوشخوان! گاگول و قشنگ، مفتخر میشوید.

 

 

ترم دوم:

چون شاگرد ممتاز نشدید حسابی خورده توی برجکتان!

تازه فهمیده‌اید اول شدن راهکارهای مخصوصی را میطلبد!

میخواهید خیلی چیزها را به خیلی‌ها ثابت کنید و به بعضی‌ها مشت محکمی بزنید!

خط اتوی لباسهایتان هنوز باقی مانده تلاش میکنید همه واحدهایتان را با نمرات متوسط پاس کنید.

 

 

ترم سوم:

بی‌خیال معدل و نمره میشوید. میگوئید همینکه یاد بگیرم کافیست.

اصلاً خر ما از کرگی دم نداشت!

تلاش میکنید هر طور شده واحدهای باقیمانده را حتی با نمرات متوسط پاس کنید.!!!

تصمیم راسخ میگیرید در طول ترم درس بخوانید ولی عمراً همچین اتفاقی نمی‌افتد و نخواهد افتاد!

شب است و سکوت است و ماه است و تو و جزوه های تکمیل نشده و تکالیف کُپ نزده!

حداقل 3 واحد می‌افتید.

ترم چهارم:

به آب و آتش میزنید تا 3 واحد عقب مانده را جبران کنید.

دوباره فقط شب امتحان درس میخوانید مشروط میشوید!! مبارک است!

بالاخره این شتری است که در خانه همه میخوابد.

 

ترم پنجم:

به خودتان قول شرف میدهید حتماً درس بخوانید!! صرفاً بخاطر وجدانتان و پاسخ به زحمات خانواده!

به پیشنهاد یکی از نارفیقان میروید یک سایت اینترنتی را طراحی میکنید چون کار فرهنگی را دوست دارید!

ولی خیلی زود میفهمید خیلی‌ها دوست ندارند. خیلی‌ها هم مدام شبیخون میزنند

حالتان را میگیرند. سایت‌تان را فیلتر میکنند.

شب امتحان علاوه بر جزوه های تکمیل نشده، گزارشهای تکمیل نشده، سایت هم اضافه میشود

قوز بالا قوز! دوباره مشروط میشوید.

 

ترم ششم:

هنوز آدم نشده‌اید!! کار فرهنگی خفن انجام میدهید! قاط میزنید!

از مسئولین انتقاد میکنید! به فرهنگسازان گیر میدهید!!!

بالاخره دغدغه‌های فرهنگی در اولویت امورند!

عمراً آدم نشدید. حقتان است! برای بار سوم با اجازه بزرگترها بله!! هت تریک میکنید!

آبروی شما جلوی بر و بچه‌ها و در و همسایه میرود، چون به دلیل سه بار مشروطی متوالی

اخراج شده و اسم شما را توی تمام بوردها میزنند!! بی‌انصاف‌ها!!

از بن لادن و براد پیت هم مشهورتر میشوید!

اسم شما توی کوچه و محله هم ورد زبان شاباجی خانم و باقر بزاز میشود!!

تلافی میکنید! برای استاد مربوطه و مسئولین محترم در دستشویی‌های مربوطه شعرهای نامربوط مینویسید!!

بعد میروید تعهد میدهید! یک تعهد به آموزش کل و یک تعهد به خودتان که بروید درس بخوانید و آدم شوید

و بی خیال کار فرهنگی شوید و این امر خطیر را به فرهنگسازان بی‌بدیل دفتر فرهنگ واگذارید

تا تداخل قوا صورت نگیرد.

ترم هفتم:

عمراً کار فرهنگی کنید! دیگر کار بی‌فرهنگی هم نمیکنید!! خدا میزند پس سرتان و عاشق میشوید!!

بابا تریپ لاو، تریپ تایتانیک، فال حافظ و دل برای از من و ... و خیابان طالقانی و سینما عصر جدید

و پیتزا آنگولا و حرفهای اولترا مدرن، سانتی‌منتالیسم و قلبهای صورتی تیر خورده و موی تن تن!

شعارهای اولترافمینیستی میدهید! حرفهای شبه روشنفکری میزنید!

سعی میکنید بچه مثبت و خوب باشید و خوبی‌تان را به همه ثابت کنید!

تیپ‌های دوم خردادی میگیرید به همه لبخند میزنید اما قیافه‌تان مانند منگل‌ها میشود چون ابزار شادی ندارید!!

لاف در غربت و ...! دلباخته میشوید!! تابلو میشوید!! بدبخت میشوید! مشروط میشوید!

اخراج قطعی میشوید! فرم شماره 5 میگیرید. میروید خیابان پاسداران

اتاق شماره 20سازمان مرکزی یک جای کار بیست!

التماس میکنید، لابه میکنید! لابی میکنید، حتی کپی حلقه نامزدیتان را هم ضمیمیه میکنید!

بعضی‌ها را خوشحال میکنید!!

پس از یک قرن مجوز ادامه تحصیل شما به واحد مربوطه میرسد!! چون برخی آئین‌نامه‌ها در برخی

شرایط زمانی دچار قبض و بسط تئوریک و عملیک میشوند و با توجه به اینکه تا خرداد سال...

زمان زیادی نمانده یهو یه بخشنامه جدید می‌آید و با استناد به آن شما به دوره پاره‌وقت منتقل میشوید!!

یعنی تا آخرالزمان مشکل اتمام سنوات ندارید! مشروط بر اینکه معدل کل‌تان از 10 کمتر نشود

و مشروط بر اینکه قول بدهید سال ... خوش بگذرد!!

تصمیم میگیرید روی قلبتان بنویسید: من عشق مشق بیلمیرم و دیگر جنگولک‌بازی فرهنگی

در اینترنت رو بی‌خیال!! چون تصمیم گرفته‌اید فارغ‌التحصیل شوید. به بعضی‌ها یه قولهایی میدهید.

ترم هشتم:


سیر تکامل...

سیر تکامل دختران دانشجو...

 

ترم 1 – اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ – س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها error میدهد – چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!

 

پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال gf نباشید چون اولاً پا نمیدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد (یکی در هر 10 میلیون سال) همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد!

فقط برای عملیات قضای حاجت به wc می روند ، طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد ، به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند!

 

تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند ، سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند – در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند – متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند!

به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشود ولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد ، سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند ، کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود!

نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند ، اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته – دو سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند! (استغفرالله)

ترم 3 – به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند ، به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده wc قضای حاجت نیست!

سوژه خنده پیدا می کنند ، همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند – می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد – تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود و در جواب سلام شما میگویند سلام!

ترم 4 – با واژه bf آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند – ابروها نازک میشود و سیبیل ناپدید ، در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به wc میروند!

همیشه در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند ، شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه (نکته: اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه 2- شما خوشتیپید 3 – یالا مخشو بزن دیگه چلمن)

شروع میکنن به نوشتن جزوه – هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن (آره جون خودت ، بیچاره پدر ، مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست) در جواب سلام شما میگویند: سلام – چطوری؟ خوبی؟

ترم 5 – یکی از این موجودات خوش خط و خال (bf) را به دست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!

اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با wc کار دارند چون bf دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند (چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که bf دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا)

کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد – از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است (اینجاست که میگن مردونگی مرده) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!

یک میز اختصاصی برای خودشان و bf شان در تریا دانشکده رزرو است ، تابلو میشوند – کارکنان محترم حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند!

سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند و در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه) می گویند: اوا … سلام ببخشید حواسم نبود (طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست)

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند – عاشق میشوند – مشروط میشوند !!!

ترم 7 – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند – در عشق شکست میخورند – مشروط میشوند !!!

ترم 8 – دوباره آدم میشوند – دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند (من لذت می برم میبینم این جوونا رو …….) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است ، مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند – در به در دنبال شوهر میگردند و به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند !!!!